روایت بر موسیقی:
شنونده دیگر شنونده ثانیه های ماقبل نیست؛
از همان واژه آغازین ، از همان واج نخست میدانم…
آن چند نت مقدمه،
و بعد صدایی که در بستر نت ها مینشیند ،
من را از عمیق ترین پستوهای وجودم بیرون میکشد و در خودش حل میکند.
هر لحظه ، هر نت که پیش میرود و هربار که از ابتدا گوش میکنم ؛ من هربار از نو خودم را میبینم و حس میکنم ، میشناسم و نمیشناسم.
از همان نخستین زیر و بمیها ، ذره ذره رسوخ آوازشْ در جانم ، میشکافد و عمیقتر میشود .
من را تا انتهای کشش واژگانش میکشاند و در اکوی صدای خواننده رها میکند .
من این رهایی را در تأثر درک آواز، هربار از نو میخندم، هربار از نو اشک میریزم و از نو میرقصم .
ریتم که تندتر میشود ابدا از موجودیت درک شوندهی آواز نمیکاهد ؛
قطع شدن سریع آوای واژگان ، شنونده را با تمام تأثراتش در موسیقی پس زمینه تنها میگذارد .
و با واژه بعد باز در خود میکشاندش
و باز تنها میگذاردش و باز …
هر بار در بعدی تازه و هربار چیزهای بیشتری به من میدهد.
هر بار هر واژه را فرا تر از معنای همیشگیاش زندگی میکنم؛
شاید بیشتر از کسی که با زبان عربی سخن میگوید؛ در آغوش آواز…
و هر بار در بهت خود ، نمیدانم موسیقی کی و کجا به پایان میرسد و میبینم که در من هنوز ادامه دارد …
و باز هم واژههایم در برابرش ناچیزند.
موسیقی… ♥️
____________________________
موسیقی:الشاب عبد / بلادی
یک پاسخ
I like it when individuals get together and share views. Great site, keep it up!